. قرآن وحی الهی نیست؛ چون ممکن نیست که انسان مادی با خدا ارتباط داشته باشد.
نقد وبررسی: الف؛ ارتباط انسان با خدا از طریق روح است نه جسم؛ ب؛ کسانیکه چنین ادعای دارند وجود روح و ارواح را منکر هستند؛ ج؛ بهرتین دلیل وجود خواب برای انسان و ارتباط در عالم رؤیا می باشد؛ د؛ اگر خداوند با انسان ارتباط نداشته باشد حجت بر مردم تمام نیست فلسفه جهنم عبث می باشد نتیجه عقاب بلا بیان لازم می شود چنین کار، خردمندانه نیست و خداوند از چنین کار منزه است.
2. وحی الهی الهام است مکتوب آن به دست پیامبر می باشد،(یعنی الفاظ از جانب خداست و معنا از طرف خود پیامبر می باشد)،
نقد و بررسی: الف؛ ریشه این کلام در متون مقدس گذشته است و علمای مسحیت و یهودیت این نکته را قبول دارند، ج؛ طبق نص صریح قرآن و تاریخ پیامبر اسلام امی و بی سواد بودند و در نوشتن و خط دخالتی نداشتند، د؛ قرآن مصون از تحریف است؛ اما احادیث تحریف می شد؛ چون قرآن لفظی نازل شد و احادیث الهامی بود، و؛ سوالی مطرح است چرا غیر از قرآن که الهام شده،(مانند الهام به مریم و دیگر اولیاء) همانند قرآن معجزه نیست؟؛
3. قرآن اقتباس شده از متون گذشته است؛ مانند فراگیری قرآن از ورقه بن نوفل و راهب مسیحی دمشقی و امور اداری را از ایرانیان و رومیان یاد گرفت؛
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدفرهنگ: 250 تعریف دارد، تعریف درست، در این مقام، مجموعه آداب، رسوم،علوم،صنعت و... یک کشور یا ملت یا مذهب را فرهنگ می نامند.
عربها: الف؛ فرهنگ مثبت داشتند؛ 1. مهمان نوازی، 2. شجاعت، سخاوت، احترام به چهار ماه حرام، عقد و نکاح، حج و ...
ب؛ فرهنگ منفی داشتند، مانند 1. کشتن دختر ها، که از آن به جاهلیت اولی یاد شد، اما حالا نتفه و یا جنین اگر دختر باشد از بین می برد این را جاهلیت مدرن باید گفت، 2. جنگ های قبله ای، 3. طواف در حال عریان، 4. ازدواج نا محدود؛ اما قرآن آمد فرهنگ منفی را رد نمود و فرهنگ مثبت را پذیرفت وبرخی از فرهنگها را اصلاح و تهذیب کرد. اسلام در مقابل نظام برده داری مبارزه نمود به تدریج این فرهنگ را از راه های مختلف از بین برد.
البته باید گفت: که نظام برده داری به برخی از علل و انگیزه های آن زمان به وجود آمده بود، مانند اقتصاد، فرهنگ، مسکن و ... همچنین شراب همین گونه به تدریج حرام شد، همین گونه حجاب به تدریج سال ششم هجری واجب شد، و حج را اصلاح کرد چون مشرکین عریان و برهنه حج و طواف می کردند همچنین عبادات را که آنها بت را می پرستید و اسلام این را تنقیح و تهذیب نمود و گفت: تنها خداوند متعال لایق پرستش هست نه بت های که خود به دست خود می سازید.
برخی از دانشمندان جهان اسلام مانند دکتر سروش و ابوزید و ... و اندیشمندان جهان غرب میگویند:قرآن مخصوص فرهنگ عرب است، در سال 1947 اعلان کردند عقل باید جایگزین همه چیز باشد، تنها باید در همه امور از عقل کار گرفت. دوم گفتند طلاق چرا به دست مردان باشد؟ و ...
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدعلم الحدیث با دو قید «درایتی» و «روایتی» استعمال میگردد و بر دو علم جداگانه اطلاق میشود: یکی علم الحدیث درایتی و دیگری علم الحدیث روایتی که اولی اساس و زیر بنای دومی است و همان نسبت را با آن دارد که اصول الفقه نسبت به فقه دارد. بر همین مبنا برخی از دانشمندان، اوّلی را اصول الحدیث و دومی را فروع الحدیث نامیدهاند.[1]
با اینکه محور بحث ما در این رساله علم الحدیث درایتی است کما اینکه در حال اطلاق «علم الحدیث» نیز همین معنی متبادر است اما برای جلوگیری از اشتباه و توضیح بیشتر، تعریف و موضوع و فائدة هر یک از آنها را بیان مینماییم.
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدبخاری از یکهزار استاد احادیث را یادداشت نموده[1] و از او نقل شده که گفته است ششصد هزار حدیث را جمعآوری[2] کردهام و از این موضوع این کتاب حدیث صحیح را برگزیدهام[3] کتاب صحیح بخاری با مکررات هفت هزار و دو صد و هفتاد و پنج و بدون تکرار چهار هزار حدیث میباشد[4] بخاری همچنانکه اولین کتاب حدیث صحیح در اسلام است همواره مهمترین و مقدمترین کتاب حدیث صحیح بشمار آمده است.
[1]- ذیل صبحی ص: 29.
[2] و 8- دایرة المعارف فرید و جدی در کلمه بخاری.
[3]-
[4]- الباعث الحثیث ص: 25.
بخاری از یکهزار استاد احادیث را یادداشت نموده[1] و از او نقل شده که گفته است ششصد هزار حدیث را جمعآوری[2] کردهام و از این موضوع این کتاب حدیث صحیح را برگزیدهام[3] کتاب صحیح بخاری با مکررات هفت هزار و دو صد و هفتاد و پنج و بدون تکرار چهار هزار حدیث میباشد[4] بخاری همچنانکه اولین کتاب حدیث صحیح در اسلام است همواره مهمترین و مقدمترین کتاب حدیث صحیح بشمار آمده است.
[1]- ذیل صبحی ص: 29.
[2] و 8- دایرة المعارف فرید و جدی در کلمه بخاری.
[3]-
[4]- الباعث الحثیث ص: 25.
1- در مسند امام زید بن علی از پدرش از جدش علی روایت کرده است که گفت: نهی رسول الله صلی الله علیه وسلم عن نکاح المتعة عام خیبر) الروض النضیر شرح مجموع الفقه الکبیر 4/23، تهذیب الاحکام طوسی 7/251، الاستبصار طوسی3/142، وسائل الشیعة عاملی 4/441؛
2- امام زید (الروض النضیر شرح مجموع الفقه الکبیر 4/26)
3-امام جعفر صادق همانطور که در بحار الانوار 100/318) آمده است از او در باره متعه سؤال شد گفت: جز انسانهای فاجر کسی نزد من انرا انجام نمی دهد. در الروض النضیر در فقه زیدیه آمده است او در باره نکاح متعه گفت: همان زنا است. الروض النضیر شرح مجموع فقه الکبیر. 4/226 ودعائم الاسلام 2/ 229،
4- امام محمد باقر در باره نکاح متعه گفت: همان زنا است همانطوری که در الروض النضیر آمده است و در باره نهی ائمه از نکاح متعه به کتاب الکافی کلینی 5/449و453 مراجعه شود.
5- امام حسن بن یحیی بن زید فقیه اهل العراق اجماع اهل بیت در باره نهی از نکاح متعه را نقل میکند.( الروض النضیر شرح مجموع الفقه الکبیر 4/226. طوسی یکی از علماء بزرگ امامیه میگوید: نکاح موقت عیب و عار است. او میگوید: وقتی زن از خانواده شریفی باشد نکاح متعه با او درست نیست چون برای خانوادهاش عیب وعار وبرای خود زن زلت و خواری است. تهذیب الاحکام 7/253،
واضح است که زیدیه و اسماعلیه که از اهل بیت تبعیت میکنند وهمچنین اهل سنت، آنرا حرام میدانند.
6- روایاتی که از ائمه مبنی بر تحلیل آن روایت شدهاند همه دروغند، چون با قران، سنت، اجماع صحابه و فقهاء امت از جمله فقهاء اهل بیت تعارض دارند وسند آنها نیز ضعیف است.
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدحَدَّثَنَا عَلِىُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ عَنِ الزُّهْرِىِّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ - رضى الله عنهما - قَالَ لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ r وَفِى الْبَيْتِ رِجَالٌ ، فَقَالَ النَّبِىُّ r« هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» . فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ r قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ . فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ وَاخْتَصَمُوا، فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قَرِّبُوا يَكْتُبُ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ . وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ غَيْرَ ذَلِكَ ، فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَالاِخْتِلاَفَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ r « قُومُوا » . قَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ فَكَانَ يَقُولُ ابْنُ عَبَّاسٍ إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ r وَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الْكِتَابَ لاِخْتِلاَفِهِمْ وَلَغَطِهِمْ)[1]
[1] . بخاری، ابوا عبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری،رقم 4432، ج14 ص373، نشر وزارت الاوقاف المصریه، بی تا؛ و نیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري، رقم 3091، ج 8 ص 414، موقع الاسلام ؛ و شيباني، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد، مسند احمد، رقم3046، ج7 ص72، نشر وزارت الاوقاف المصریه، بی تا؛
اولین روایتی که باید مورد توجه قرار گیرد روایت سنن ترمذی است که ابن عباس میگوید: إِنَّمَا كَانَتْ الْمُتْعَةُ فِي أَوَّلِ الْإِسْلَامِ كَانَ الرَّجُلُ يَقْدَمُ الْبَلْدَةَ لَيْسَ لَهُ بِهَا مَعْرِفَةٌ فَيَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ بِقَدْرِ مَا يَرَى أَنَّهُ يُقِيمُ فَتَحْفَظُ لَهُ مَتَاعَهُ وَتُصْلِحُ لَهُ شَيْئَهُ حَتَّى إِذَا نَزَلَتْ الْآيَةُ
{ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ } قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَكُلُّ فَرْجٍ سِوَى هَذَيْنِ فَهُوَ حَرَامٌ (ترمذي، محمد بن عيسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاك، سنن الترمذي،ج4 ص322، رقم حدیث1041؛
ازدواج موقت در اول اسلام بود و هرگاه مردی به شهری وارد میشود که در آنجا اشنائی نداشت با زنی ازدواج میکرد به همان اندازه که در آنجا میماند تا زن وسائلش را برایش حفظ کند و حالش را اصلاح نماید تا زمانی که این آیه نازل شود { إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ }
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدآگر ازدواج موقت در عصر پیامبر صلی الله علیه وسلم مرسوم بود حتما خداوند در قرآن مشروعیت و احکام تفصیلی آنرا بیان مینمود همانطوری که در ازدواج دائم و ملک یمین بیان کرده است.
یقینا اگر ازدواج موقت مشروع بود بخاطر سهولتش عمل به آن بیشتر میشد پس چگونه خداوند نسبت به این امر مهم سکوت میکند ولی دو ازدواج دیگر را تشریح مینماید.
خداوند نکاح جاریه را در هشت جای قرآن بحث کرده است و آیات دیگر مربوط به مشروعیت و احکام آن در قرآن فراوانند حتی خداوند مسئلهای مانند شراب را که اهمیتش از نکاح متعه کمتر است چندین بار ذکر کرده است پس چگونه نکاح متعه را که خطیر تر و وقوع آن بیشتر خواهد بود در قرآن ذکر نمیکند.
در این زمینه فقط یک قول درست است. اینکه نکاح متعه ابتداء در میان یهود و فارس وغیره وجود داشت وبه جامعه جاهلی جزیرة العرب سرایت کرد وقتی دین اسلام آمد در ابتدای دعوت دو بار با نزول آیات سوره مؤمنون و معارج تحریم شد. زیرا از این آیات مشخص میشود که اصل در فروج حرمت است واما تحلیل آن استثناء است. پس در باره هرچه شارع سکوت کرد حرام است.
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدتاریخچه بهداشت
آنچه که نقل شده است سابقه تاریخى آن بر مىگردد به 3900 سال قبل از میلاد مسیح، در آن زمان بیمارى صرفاً یک بلاى آسمانى به شمار مىآمد و کسى در حال بیماران دخالت نمىکرد و بیمار مىبایست خودش خوب شود و یا بمیرد. در آن زمان مردى بنام اسقلبیوس (اسکولاب) در یونان زندگى مىکرد او اولین کسى بود که به فکر افتاد تا چارهاى براى بیماران پیدا کند و نام خود را طبیب گذاشت. روزى به خانه آمد دخترش بنام «هیژى» بوى گفت: خوب است شما به جاى صرف وقت براى پیداکردن داروى بیماران کارى کنى که از بیمارى پیشگیرى شود. این باعث شد که به فکر پیشگیرى بیفتد و لذا شروع کرد به مردم دستورات پزشکى و پیشگیرى دادن و بالأخره در سال 1948 بعد از میلاد مسیحu اساسنامه سازمان جهانى بهداشت به تصویب رسید.[1]
چکیده
وحی الهی هنگامی که توسط انبیا برای مردم عرضه میشود، محتوای آن چیزی است که در اصطلاح دین نام گیرد. به تعبیر دیگر در این تحقیق مراد آز دین همان وحی است، و مراد از فلسفه همان عقل است. هر چند هر عقلانیتی لزوما به فلسفه منتهی نخواهد شد. با توجه به این نکته دیدگاههای عمده در باب ارتباط یا عدم ارتباط بین عقل و وحی را مورد بررسی قرار میگیرم.
به طور خلاصه میتوانم بگویم که در این باب دو دیدگاه وجود دارد 1- کسانی هستند که هیچ سر سازگاری وحی با تعقل ندارد و برآنند که نباید با داشتن وحی دنبال معارف دیگر رفت. 2-آفراد دیگر بر این باور هستند که عقل و وحی هر دو مورد نیازند ولی هر کدام در جای خود. پس این دو دیدگاه مجزا از یکدیگرند اما اشتراکشان در این است که در آموزهای دینی تعقل را نمی پذیرند. اما دیدگاه بر گزیده این است که میان عقل سالم و وحی هیچگونه تعارض وجود ندارد و اگر جایی در ظاهر تعارض باشد پس جمع اگر ممکن باشد باید جمع شود (به طوریکه به هر دو عمل شود) زیرا اصل اعمال است نه اهمال و جای که جمع ممکن نباشد نقل باید مقدم شود.
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدتاریخچه
بحث مفهوم ومنطوق از مباحث دلالات است واز دیر زمان در دانش اصول فقه ودانش منطق مطرح بوده است واز آنجا که در تفسیر قرآن کریم نیز کاربرد زیاد داشت دانشمندان علوم قرآن وقواعد تفسیر هم به آن پرداختند مانند امام سیوطی در الاتقان این مبحث را بررسی کرده واقسام آن را بر شمرده وخالد بن عثمان در قواعد التفسیر ومفسران دیگرهم در تفاسیر وكتابهاي خود به این مبحث اختصاص داده است.
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانید
1- مقدمه
از هر گوشه و كنار محيط زندگانی ما نغمهاي برخاسته که ناشي از تضاد فكري و مكتبي است که لزوم تیز بینی و جداسازی سره از ناسره را هویدا می کند، از طرف دیگر قرآن تنها کتاب نجاتی که از طرف خداوند برای هدایت بشر نازل شده و اینک در دسترس ماست، و ما باید همچون فرزندی که با مادرش مانوس است با آن انس و الفت بگیریم. اما این انس به طور قطع مراحل و مراتبی دارد که هر فردی نمی تواد تمام آن مراحل را شناسایی کند، و کسی در این وادی موفق است که دست به دامان ائمه اهل بیت علیهم السلام بزند که همپا و همتای قرآن بوده و بهتر از دیگران به این راه ها آشنایند.
علم تفسیر
تفسیر یکى از علوم اسلامى است که پیدایش آن در عهد رسالت صورت گرفت , در آن عهد مسائل پـراکـنـده و گوناگون پیرامون مطالب وارده در قرآن , برپیغمبر اکرم (ص ) عرضه مى شد, و آن حضرت به حکم وظیفه , هر یک را به فراخور حال شرح و بسط مى فرمود.
در سـوره نـحـل (16 : 44) مـى خـوانـیـم : وانـزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ولعلهم یتفکرون .
(قرآن را بر تو فرستادیم , تا آن را براى مردم تبیین نمایى , آنگاه خود به تفکربنشینند.) در این آیه وظیفه اساسى مطرح شده :
1 - بر خداوند مهربان لازم است پیام روح بخش خود را براى مردمان بفرستد.
2 - پـیـغمبر اکرم (ص ) وظیفه دارد, در ضمن عرضه پیام آسمانى , آن را براى مردم توضیح داده , تبیین نماید و شرح و تفسیر کند.
3 - بـر مـردم اسـت که در این پیام الهى و رهنمودهاى پیغمبر گرامى اندیشه کنندو راه سعادت خود را در آن بیابند.
آیت اللّه محمد هادى معرفت
نامها و اوصاف قرآن در قرآن و روایات
قرآن مهمترین معجزه پیامبر (ص) و آخرین کتاب آسمانی، نزد مسلمانان اهمیت و احترام بینظیری دارد؛ از این رو، برای اشاره به این کتاب الهی، از نامها، القاب و صفات متعددی استفاده شده است.
مفسر بزرگ قرن ششم، جمال الدین ابو الفتوح رازی، در مقدمه تفسیر خود 43 نام برای قرآن آورده است که بیشتر جنبه وصفی دارد. طبرسی در ~مجمع البیان~ به نامهای: 'قرآن'، 'فرقان'، 'کتاب' و 'ذکر' اکتفا کرده است. بدر الدین زرکشی نقل میکندکه حرالی کتابی در این زمینه نوشته و بیش از نود اسم یا وصف برای قرآن یاد آورشده است. از قاضی ابو المعالی عزیزی بن عبدالملک نیز 55 نام و عنوان برای قرآن نقل کرده است که 43 نام آن با فهرست ابو الفتوح رازی مشترک است. فیروزآبادی در ~بصائر ذوی التمییز~ ادعا میکند که برای قرآن صد اسم در قرآن کریم آمده و 94 اسم را ذکر میکند.
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدعلوم قرآنی اصطلاحی است درباره مسایلی مرتبط با شناخت قرآن و شؤون مختلف آن[۱] و هدف آن شناخت همه شئون مربوط به قرآن اعم از تاریخ و تفسیر و صورت و محتوا و نهایتا استفاده بهتر بردن از قرآن در حوزه علوم شرعی و معارف دینی است[۲].
این علوم عبارتاند از
- تاریخ قرآن
- علم تفسیر
- علم قرائت و تجوید و ترتیل
- علم رسم عثمانی، یعنی شناخت چگونگی رسم الخط و املای قدیمی و ثابت قرآن مجید.
- علم اعجاز قرآن
- علم اسباب نزول
- علم ناسخ و منسوخ
- علم محکم و متشابه
- علم مکی و مدنی
- علم اعراب
- علم غریب القرآن و مفردات قرآن و وجوه و نظایر (واژگانشناسی قرآن)
- علم قصص
- فقه قرآن یا احکام قرآن
.: Weblog Themes By Pichak :.